×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم
× اطلاعات اجتماعي وتاريخي در ارتباط با ايل گوران وكردهاي جهان
×

آدرس وبلاگ من

gooran.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/گوران

مابقي پروهش آقاي بهمن بهرامي

زبان، همان گونه که هايدگر بر آن است ريشه و اساس هستي انسان است و انسانيت انسان به واسطه آن ممکن مي شود. پايه و زيربناي فرهنگ، زبان است و وجه مشخصه تمايز انسان از حيوان مي باشد. زبان عامل و ابزار اصلی ارتباطی است، ابزاري که آگاهانه به کار مي رود. به علاوه زبان، عامل اصلي شکل گيري فرهنگ است چون با زبان ارتباط تسهيل مي شود و رابطه بهتر صورت می گیرد بالطبع ارتباط بيشتر باعث مبادله افکار و در نتيجه رشد فرهنگ مي شود و آن چنانکه آرنولدوان جنپ بر آن می باشد زبان از رسوم و عادات قويتر است. امادر مورد ريشه يابي واژه �گوران� باید گفت که منظور از گويش گوراني همان گوران قديم است و هر دو لهجه هورامي و گوران کنوني را شامل مي شود. باشکوه ترين دوران براي اين گويش، سده هاي هفتم و هشتم و نهم هجري بوده است که متون مقدس يارسان با آن نوشته مي شد، گرچه برخي از محققين بر اين اعتقادند که این زبان نقش اصلی خود را در ارتباط با آیین زردشت ایفا کرده است چنانکه بر این نظرند که زبان اوستا همان زبان گورانی است یعنی همان زبانی که امروزه به صورت دو شاخه درآمده و در ميان هورامي ها و قلخاني ها کاربرد دارد، در تایید این مدعا دلایل مختلفی بیان کرده اند از جمله ریشه شناسی واژه ها و اینکه مثلا واژه �هورامي� از هور به معناي خورشيد و اهورا گرفته شده است که ريشه زبانی اين مردم را در دين زرتشت نمايان مي کند. بعضي دیگر از صاحبنظران بر اين عقيده اند که واژه �گور/ گه ور� با واو مجهوله به معني بزرگ است و گوران يعني بزرگان. و بدین دلیل که گوران زبانان بيشتر از کردان کوچنده، وابسته به پادشاهان بوده اند، علت تسميه را به ارتباط انان با درباریان و سلاطین ذکر کرده اند. دکتر توفيق وهبي که کتابي دربارۀ بهرام گور به عربي نوشته است بر اين عقيده است که لفظ گور به راء مخفف از کلمه گور با راء مشدد ريشه گرفته است و معاني � مرکز- ميدان- دشت- جاي فرورفته و قبر� را در بردارد و اين گروه از مردم کرد را بدان وجه گوران ناميده اند که در اصل مقيم دشت و صحرا بوده اند، حتي ايشان آنرا ترجيح داده اند که لقب بهرام گور از نسبت مادري پادشاه ساساني به قوم گوران می باشد نه به ولع و اشتياق او به شکار گورخر که برخي از شعرا و ادبا همچون عمر خیام، در وصف آن گفتارهاي زيادي نوشته اند. پس منظور ما از گويش گوراني همان زباني است که در ميان طوايف گوران زبان و از جمله مهمترین آن یعنی طايفه قلخاني که پيرو آيين يارسان مي باشند، به کار مي رود. پيروان این آیین چنانکه ميشل ليزنبيرگ هم برآن است يکي از اقليتهاي مذهبي در ايران هستند و پيروان آن هم، يارساني ناميده مي شوند.(ليزنبيرگ، 2004). اما در مبحث زباني چنانکه در بالا به آن اشاره ایی شد گوران قديم به دو شاخه تقسيم مي شود : الف) هورامي ب) گوران(نو). گویش هورامی بیشتر در محدوده شهرستانهای پاوه و مریوان به کار می رود اما گویش گوران نو در میان پیروان آیین یارسانی که اکثرا در محدوه استان کرمانشاه و طایفه قلخانی و به علاوه بخشهایی از کردستان عراق یعنی کرکوک، سلیمانیه و موصل به کار می رود. در اهمیت گویش گورانی باید به این مهم اشاره کنیم که قديميترين کتابهايي که راجع به �کرد� نوشته شده است در آن از زبان گوراني سخن به ميان آمده است چنانکه در تاج العروس -که به عربي نوشته شده است- کرد را چهار قبيله دانسته است: کلهر، لر، سوران و گوران. و مهمتر از این قديميترين تقسيم بندي شاخه هاي زبان کردي -که توسط اميرشرفخان بدليسي انجام شده است- زبان کردي را در چهار شاخه مقوله بندي کرده است که یکی از این شاخه ها هم گورانی می باشد : 1- کرمانجي: مقصود امير شرف خان از کرمانجي مفهوم اعم مرادف کلمه کرد نيست بلکه منظور ايشان گويشي است که نويسندگان و مورخان آنرا به دو بخش تقسيم کرده اند : الف: کرمانجي شمالي (باکوري): که کردان ساکن شوروي( ايروان، آذربايجان،ارمنستان، گرجستان و لاچين، آخکند و... )، کردان ساکن ترکيه در ولايتهاي وان، ديار بکر، ماردين، قارص، بايزيد، خرپوط، درسيم، جزيره و غيره، کردان ايران در مناطق قوچان و بجنورد در استان خراسان، ايل هاي جلالي و ميلان و هرکي و برادوست و غيره در استانهاي آدربايجان شرقي و غربي و دهستان جاوان درمنطقه دماوند، کردان عراق دراستانهاي دهوک و موصل و بخشی از استان اربيل، کردان سوريه در استان ديرالزور و فرمانداريهاي (طرابلس و حصن الاکراد و کردان لبنان و اردن به آن گفتگو مي کنند، اين گويش در عراق باديناني و زاخويي ناميده مي شود چنانکه از دیگر نامهای آن �شکاک � و �کرمانج� است. ب: کرمانجي جنوبي(با شوري): در تقسیم بندی بدلیسی کرمانجی جنوبی بر طبق تعریف امروزی همان �سورانی� است که خود گويش هاي مختلف دارد و در ايران(ساکنان مناطق مکريان از آذربايجان غربي � يعني نواحي مهاباد، سردشت در آذربايجان غربي، مناطق سنندج � مريوان � سقز- بانه و غيره در استان کردستان، و مناطق جاف نشين استان کرمانشاه از جمله شهرستانهاي جوانرود، ثلاث باباجاني، باينگان و بخشهايي از سرپل ذهاب، قصرشيرين و ... بعلاوه در عراق در استانهاي سليمانيه، کرکوک و اربيل و به طور پراکنده در نواحي ديگر کردستان عراق با آن تکلم مي کنند. 2- لري: منظور اميرشرف خان از لري همان گويشي است که در عصر حاضر با لهجه های مختلف آن اعم از مناطق لرنشين ايلام و لر فيلي و بختياري در مناطق پشتکوه- پيشکوه و از همدان تا شوشترو شهرکرد در ايران، و در ميان کردان عراق در استان کوت و استان عماره و در ميان فيليهاي بغداد- بصره و غيره با آن گفتگو مي شود. 3- کلهري: گويشي که با لهجه هاي مختلف آن در اکثر مناطق کرمانشاه، ايلام و بخشهایی از لرستان و در ميان کردان فرمانداري هاي خانقين، مندلي و مقداديه(شهربان) با آن گفتگو مي شود، این گویش بر حسب منطقه دارای نامهای دیگری هم می باشد از جمله در سطح استان کرمانشاه این گویش را �کرماشانی� یا �ئه ا زوانی� گرچه بدلیسی در تقسیم بندی خود گویش �لکی� را همون لهجه ایی از کلهری به حساب آورده است اما باید گفت اکثر محققین از جمله فریبرز همزه ایی در کتاب جامعه شناسی هویت قومی با تاکید برگویشوران لکی، چاپ 1385 بر این نظرند که �لکی� نه لهجه ایی از کلهری بلکه خود همچون کلهری گویشی از گویشهای مختلف کردی می باشد. 4- گوراني: مقصود اميرشرف خان از �گوراني� همان گويشي است که از اردلان تا جبل حمرين- در استان کردستان و کرمانشاه و استانهاي سليمانيه، کرکوک وموصل در عراق با آن گفتگو مي شود گرجه بعلت تبعید اجباری بيشتر ايل هاي گوران زبان همانند سياه منصوری در عهد شاه عباس صفوي به افغانستان و دیگر مناطق از تعداد کاربران آن کاسته شده است. مينورسکي بر اين باور بود که گورانها در شمال شاهراه بغداد به کرمانشاه قرار دارند، ديويد ماکداول هم در �تاريخ معاصر کرد� می گوید که يارسانيان و گوران زبانان اکثرا در کرند ذهاب، قصر شيرين، سليمانيه، کرکوک و موصل ساکن اند. اما به صورت کاملتر بايد گفت که آنان در شهرستان های: دالاهو، بخش جنوبي شهرستان ثلاث باباجاني (چه م زريشک)، سرپل ذهاب، قصرشيرين، صحنه، روانسر، شهر کرمانشاه و در مناطقي از استان ايلام همچون هليلان واقع شده اند. گوران زبانان در شمال عراق يعني مناطق کرد نشين آن و بيشتر در کرکوک، خانقين، دوزخرماتو، موصل، سنجار، حلبچه و عده اي هم به صورت پراکنده در شهرهاي سليمانيه، اربيل و... سکونت دارند. به هرحال گورانها از ايلات بزرگ کرد ايران در گذشته و حال بوده اند بنابراین گوران زبانان داراي آيين هاي مخصوص به خود مي باشند اما آيينشان در ميان غير گورانها هم گسترش يافته است، در زمان حکومت اردلان هم آنان داراي ديواخان(اتاق عمومي ارباب ) بوده اند. استاد کشاورزي و باغداري بوده و چنانکه در بالا ذکر شد منظور از کشاورزان کرد همان گوران زبانان مي باشند که بعدها سکونگاههای آنان توسط عشاير کوچرو منطقه از آنان غصب و تسخير شد.( مینورسکی، 1964:...). �دکتر جمال نبز� هم گورانها را در مقایسه با دیگر کردها کشاورز می نامد و بر آن است که آنان در کنار کشاورزی به فعالیت وسیع فکری- فرهنگی پرداخته اند، کلمه گوران بر پیروان زردشت اطلاق شده است چنانکه آنان با تعالیم زردشت رو به کشاورزی و کشت و زرع آوردند پس کلمه �گوران� احتمالا از �گاو- ران� که بر کشاورزان دلالت دارد، برگرفته شده است. گورانها مردمانی بودند که همیشه عاشق فلسفه، ادبیات و دیگر علوم رور بودند چنانکه این سنت در میان آنان تا به امروزه باقی مانده است گرچه بعد از قرونی از اسلام پیرو آیین اهل حق شدند.(نبز، 1997: 22). گويش گورانی داراي ريشه تاريخي بسیار کهني است چنانکه از باستان تا چند سده اخير زبان شعر و ادبيات کردي بوده است، گرچه اين گويش شاخه ايي از ريشه زبان کوردي است اما بنا بر اينکه در خرده فرهنگي خاص شکل گرفته درنتيجه بنا براصل ارتباط با محيط و اجتماع و بالطبع نيازهاي ویزه فرهنگي آن مردمان، یک سری مفاهيم و واژگاني خاصرا دارا می باشد که در ديگر خرده فرهنگهاي اين حوزه فرهنگي وجود ندارد چنانکه داراي واجهاي مخصوص به خود هم مي باشد مثال بارز در اين زمينه واج � ۊ� است که معادل� ٻ در لاتين است ولي در فارسي يا در ديگر گويشهاي زبان کردي موجود نمي باشد. گرچه اين گويش در ميان شاخه هاي زبان کردي از گذشته تا به حال داراي اهميت و نقشی مهم بوده است اما به طور خاص درباره آن بررسي صورت نگرفته است بلکه فقط در قالب شاخه هاي کردي و آن هم به طور مختصر از آن صحبت شده است اما این واقعیتی آشکار است که این گویش تاثیرات زیادی را بر زبان و ادبیات کردی گذاشته است به طور مثال مسلما به واسطه همين گويش بود که مکتب هورامان بوجود آمد مکتبی که سان سهاک برزنجی با کتاب مقدس �آیین پردیور/ کلام خزانه� آن را بنیان نهاد و بعد تاسیس همین مکتب بود که این گویش، زبان آييني و مقدس متون و سروده هاي يارساني شد. پيشينه تاريخي چنانکه در بالا اشاره کردیم نخستين مورخي که اشاره به اختلاف ميان گويش هاي زبان کردي کرده و از زبان گوراني هم به عنوان گویشی از آن ياد کرده است اميرشرف خان بدليسي بود، او در اواخر قرن دهم هجري يعني چهارصد سال پيش، کتاب شرفنامه را به زبان فارسي در تاريخ کرد به رشته تحرير درآورد و موضوعات آنرا از مراجع و مآخذ تاريخي مختلف نقل و اقتباس کرد. علاوه بر این بوستان السياحه ي خطي زين العابدين شيرواني یکی دیگر از این متون کهن کردها را چهار تيره بزرگ دانسته است: کرمانج، لر، کلهر و گوران. (بدليسي،1343: 394 تا 594). تحقیقات دیگری نیز در این زمینه انجام شده است از جمله راولينسن مي گويد گوران زبانان کشاورزند و در محدوده قلعه زنجيري، کرند و بيوه نيژ مي زيند. فردیناند جوستی هم می نویسد که گورانها کشاورزانی از کردان زاگرس نشین می باشند و متمدن تر از سایر کردان عشایری هستند.(فردیناند، 1880: 25). همچنین کلاو دیوس در گزارش خود در قرن نوزدهم کردها را به دو دسته تقسیم کرده است: الف) چادرنشینان شبان و رمه دار ب) ده نشینان کشاورز که آنان را گوران می خواند. خاور شناس روسي پروفسور مينورسکي دربارۀ �گوران� کتب و مقالات زیادی را به نگارش در آورده است از جمله آن رساله اي به زبان انگليسي می باشد که در آن به تحقيقات ادبي و تاريخي وسيعي پرداخته است، از جمله بر این اشاره دارد که نادرشاه افشار بخشي از گورانها را از منطقه محل سکونتشان به لرستان تبعيد کرد. به علاوه نمونه هاي بسياري از شعر شاعران و از جمله شاهنامه فردوسي از نام گوران ياد شده است. محمد معين پديدآورنده يكي از فرهنگ‌هاي مهم فارسي درباره تاريخ زبان فارسي مي‌گويد: "براي آشنايي بيشتر با زبان پهلوي باستان، زبان گورانی (اورامي) يك منبع مهم است. پهلوي با وزني بخصوص و همانند گوراني خوانده مي‌شده است وگاهي آن را پهلوي و برخي اوقات آن را اورامه، اورامن و اورامنانيان مي‌گفته اند. اورامي شباهت بسيار زيادي از لحاظ دستور زبان و واژگان با زبان اوستايي دارد و حداقل حدود 30درصد واژگان آن دو با هم مشترك است. يكي از ويژگي‌هاي اين زبان وجود مونث و مذكر در اسامي است." (از مقدمه فرهنگ معين). محمد معين با استفاده از نام سلطان اسحاق پيرکاکائي اشاره به قدمت ادب گوراني کرده و اسم سلطان اسحاق را دگرگون شده از �سلطان سهاک آستياک مادي� بشمار آورده است. گرچه دربارۀ ادب گوراني قديم، مراجع و مآخذ زيادي در دست نيست ولي با استناد به برخي مدراک موجود مي توانيم ادب گوراني را قديميترين ادب کردي به شمار آوريم چنانکه مينورسکي اين گويش را از بازمانده هاي زبان مادي کهن به شمار مي آورد و معتقد است که ادبيات گوراني ريشه هنري کهن و باستاني دارد. حمدالله مستوفي به نقل از کتاب �البلدان� از مردماني حرف مي زند که در شاپوري به زبان گوراني تکلم مي کرده اند. گروهي ديگر از مورخان و نويسندگان از جمله دکتر سعيد کردستاني، رشيد ياسمي و اورنگ ابياتي را نقل کرده اند که با اين گويش و بر روي پوست آهو نوشته شده است که در غاري در کردستان عراق پيدا شده است که به نظر می رسد از قدیمیترین نسخه خطی از زبان کردی باشد. محمد امين زکي بگ هم اين ابيات را به نقل از حاشيه 18 بر صفحه 11 از کتاب �مبارزۀ سنيان کرد� تاليف واسيلي نيکيتين خاورشناس روس، ذکر کرده است ، اين ابيات به لهجۀ گوراني نوشته شده است و حسين حزني مکريان نيز بر اين نکته در تاليفات خود تائيد کرده است. پايکول نوشته است که در جنوب شهر سليمانيه سنگ نبشسته اي به گویش گورانی موجود است، راولينسون در سال 1836 م و هرتسفلد 13-1611 م آثار پايکول را مورد تحقيق قرار داده و نوشته اند که آن سنگ نبشته به اين زبان و با خط پهلوي اشکاني و ساساني است. این کشفیات همانی است که در سال 1910 ميلادي در روستاي �هه زار ميه رد� حومه ي سليمانيه - چند تکه چرم پيدا شده � بود که روي آنها چهار بند سرود به زبان کردي به خط پهلوي نوشته شده و از آن چهار بند با نام �چامه ي هورموزگان� یاد شده است. اما آنچه در اینجا اهمیت دارد این است که این سنگ نبشته ها و تکه جرمهای یافتشده که ظاهرا با مدارک موجود قدیمیترین نسخ خطی کردی می باشندبه گویش گورانی نوشته شده است و این مسلما نشان از اهمیت این گویش در سطحی فرا منطقه ایی دارد چنانکه می توان گفت که این گویش، زبان رسمی درباری هم بوده است. بعد از ظهور اسلام هم این گويش توانست نفوذ خود را حفظ کند چنانکه زبان رسمي دربار اميرنشينان كُرد در سده هفتم ميلادي به بعد بوده، حكام امير نشنيي مانند �اردلان� كه از نيمه هاي سده دوازده تا قرن هيجده هم حكمران بخش بزرگي از سرزمين كردستان بوده، گويش گوراني را به عنوان زبان اداري فرمانروائي خود بكار برده است. گویش گورانی علاوه بر ایفای نقش درباری، همزمان دارای کارکرد آیینی را هم بود چنانکه به واسطه همین گویش اندیشه هاو تفکرات آیین یارسان با رهبرانی مذهبی چون سان سهاک، پیر داوود، خاتون جلاله و ... توانست در قالب مکتب هورامان خود را نشان دهد در نتیجه اين گويش باز مانده كهنترين آثار ادبي كُردي در بين گويشهاي جنوبي از زبان كردي می باشد. كلامهاي آئيني يارسان به گويش گوراني كهن و سروده هاي باباطاهر همداني در سده دهم ميلادي از جمله آثار بجاي مانده گنجينه كهن ادبيات نوشتاري زبان كُردي می باشد و این خود وامدار به گویش گورانی می باشد. برخي از دست نوشته هاي باباطاهر تا به امروز در موزه شهر قونيه در كشور تركيه كماكان بجاي مانده است. اشعار پهلويات (فهلويات) باباطاهر تا به امروز نيز زبانزد پيران آئين يارسان است، كما اينكه باباطاهر خود از بزرگان اين آيين به شمار مي رود. آقاي �درك كينان� در كتاب �كردها و كردستان� با ترجمه آقاي �ابراهيم يونسي� آورده است که امروزه قزلباش هاي تركيه، كاكايي هاي عراق و مردم هورامان ايران و ساكنان نواحي مركزي زاگرس تا جنوب شاهراه خانقين - كرمانشاه بدين زبان تكلم مي كنند. شمس قيس رازي در كتاب �المعجم في معايير اشعار العجم� كه آن را در ابتداي قرن هشتم هجري نوشته است مي گويد: خوشترين اوزان، فهلويات است كه آهنگ آن را �اورمنان� خوانند و لحن آن را �اورامين� يا �اورمنان� كه نمودار آهنگ مردم هورامان و گوران زبانانی است كه به گويش گورانی (هورامي) می کنند. اين موضوع را ماموستا �هه ژار� هم به صورت شيرين ترين زبان براي شعر گورانی (هورامي) بيان كرده است(هفته نامه سيروان، 85). باقي محمد محمد هم در کتاب �تاريخ موسيقايي کوردي� به زبان گوراني و ريشه تاريخي آن اشاراتي کرده است چنانکه از جمله به ساز آیینی �ته مور� / تنبور و ارتباط آن با گویش گورانی در سروده های یارسانی اشاراتی کرده است. مهرداد ایزدی استاد صاحب کرسی در دانشگاه هاروارد بر آن است که یارسانیسم همانند ایزدیسم، آیین علوی یا یزیدیه شاخه ای از آیین یزدانی می باشد که در ایران باستان رواج داشته است، به علاوه اینکه او آیین یارسان را به دو شاخه تقسیم می کند : 1- پیروان سان سهاک / سلطان اسحاق برزنجی (در زبان عامیانه مردم سولتان ساق نامیده می شود). 2- پیروان نور علی اللهی : که بیشتر در دو شهرستان صحنه و هرسین ساکن اند و از آیین اسلام و بویژه مذهب شیعه تاثیر زیادی برگرفته و خود را شیعه می نامند(ایزدی، 1992: ). به هر حال آنچه مسلم است این است که نورعلی اللهی خود از پیروان سان سهاک و سلطان اسحاق بوده است که بنابر اینکه یکی از رهبران مذهبی بزرگ و مهم این آیین در منطقه جیحون آباد صحنه بوده است بر مردم اثر گذاشته و به دلیل تاثیراتی که از اسلام گرفت عقایدی اساسی از این دین را وارد آیین یارسان کرد. پيروان آيين يارسان از جمله مهمترین این طوایف یعنی طايفه قلخاني، ادبيات گوراني را جزء اسرار مذهبي پنداشته و آن را براي اغيار فاش نمي کنند و چنانکه در کتاب مقدس يارسان �آِيين پرديور� هم آمده است فاش کردن اين اسرار در زمره گناهان کبيره است. لازم به يادآوري است که قريب به اتفاق تمامي متون و نوشته هاي مقدس يارساني (به استثناء بازنه باباناوس که به لهجه جافي که شاخه ايي از گويش سوراني است، سروده شده است) به گويش گوراني نوشته شده است چنانکه مهمترين و بزرگترين رهبران مذهبي اين آيين از سان سهاک تا کنون از طوايف مختلف گوران زبان برخاسته اند از جمله بزرگترين رهبر مذهبي اين آيين در چند سده اخیر یعنی سيد نصرالدين حيدري است که از سادات تيره تفنگ چي از طايفه قلخاني مي باشد. تصویر شماره (1)- شمایل سید نصر الدین حیدری رهبر دینی یارسان آنان به تناسخ ايمان دارند و به انتقال ارواح رهبران هفت گانه و اتصال به جاودانگي با رسيدن به هزارو يکمين جامه معتقدند، سان سهاک و بابايادگار دو نفر از هفت تنان هستند که روح خداوند در آنان تجلی یافته است، بنا بر اصل دونادون اولین دون الهی، جامه حضرت علي (ع) هم ظاهر مي شود و به همين خاطر آنان به حضرت علي (ع) همچون شش تن دیگر از رهبران مذهبي شيفگي خاصي نشان می دهند. به هر حال تاریخ این آیین به هر زمانی برگرد مسلما از همان زمان زبان و ادب گورانی بر عرصه چیرهشده است. روحانيون مذهبي این آيين در برخي از مناسبات ابياتي را به گویش گوراني از شاعران خود نقل مي کنند، براي مثال ابياتي را به بهلول ماهي (بالول دانا) نسبت مي دهند که به همین گویش سروده شده است و این نشان از اهمیت این گویش و کاربرد آن دارد. همچنانکه از اقوال �اميرشرف خان بتليسي� بر مي آيد ادب گوراني در عهد فرمانروائي سلسله های �حسنويه� و �عياري� در حوزه ایی وسيع و گسترده رواج داشته است، اما آثار ادبي آن عهد به سبب ويران شدن شهرهاي دينور- سيروان- حلوان- شهرزور و ... بوسيلۀ مغولان و اخلاف آنان، از بين رفته است. اما باز از قرون هفتم، هشتم و نهم هجري به بعد با سان سهاک. مکتب هورامان و در عهد امارت بني اردلان دوباره زنده شده و آثار ادبي زيادي را از خود برجاي گذاشت. چون گورانيان از آغاز در مناطق صحرائي استانهاي کرکوک، سليمانيه، کرمانشاه و اطراف اقامت داشته و به کشاورزي مشغول بوده اند، به علت قشلاق نشيني بيشتر از کردان کوچنده رو به مدنيت و عمران آورده و از جنگ و شورش و مقابله بالمثل کردن با کردان کوچنده که زراعت ايشان را به باد غارت داده و به احشام خود خورانده، ضعف ورزيده اند و در مقابل برای دفاع از خود از روش کوچ نشینی به عنوان تاکتیکی در دفاع از خود در برابر همسایگان استفاده کرده اند به مین سبب در ميان کردان به جبن و رمندگي متهم شده اند چنانکه در ميان کردان و بويژه جافهایی که در همسايگي آنان مي باشند داستانهای زیادی هست که گواه و شاهد براين عقيده است. بار ديگر يادآور مي شويم که مينورسکي خاورشناس معروف روس در کتاب ارزنده اي که به انگليسي دربارۀ گوران نوشته است، براين عقيده است که طايفه گوران بيش از سه هزار سال قدکت دارند و بايد افزود که غرض از گوران در اين گفتار تنها ايل گوران کنوني ساکن استان کرمانشاهان نيست که اين نام را حفظ کرده اند بلکه منظور از نام گوران گروهايي از قوم کرد است که به لهجۀ گوراني گفتگو مي کنند مانند ايلهاي سياه منصور و زنگنه که اکنون در ايران و عراق پراکنده اند هم چنين ايل برادوست که اکنون لهجه شان با لهجۀ کرمانجي شمال آميزش يافته و در اطراف اورميه در ايران و در اطراف رواندوز در عراق اقامت دارند . ايلهاي شوانکاره و زند و کاکائي و پالاني و گيژ و روژبياني و چگني و پازوکي و.. . اما در حال حاضر کانون اصلي گوران زبانان و همچنين آيين يارساني است همان طايفه قلخاني هستند که در کرمانشاه و اطراف دالاهو سکونت دارند. لازم به ذکر است که پرستي چريکوف روسي و ابن الفقيه همدانی، روستاي گهواره (گاواره / گاباره / گاسواره ) را از مناطق گوران نشين مي دانند که دارای سابقه تاریخی و باستانی طولانی می باشند. در اينجا لازم است از شعرا و اديای بنام و مشهور، که ادبيات خود را به لهجه ي گوراني سروده اند نام ببريم از جمله : پَريشان دينوري از سده چهادهم ميلادي، مصطفي بیساراني در سده شانزده هم ميلادي، محمد كندوله اي در سده هفدهم ميلادي، خوان قبادي نيمه دوم قرن هيفده هم ميلادي، سرهنگ الماس خان و ميرزا شرف دينَوری اواسط سده هيجدهم ميلادي، شيدا هورامي اواخر سده هفدهم تا نيمه سده هجدهم، محمد ولي كرماشاني در اوايل سده بسيتم ميلادي و همچنین ايل بگي، ملاپريشان، خاناي قبادي، سيدي هورامي، شفيع جامريزي، خان الماس خان، ملاعبدالرحيم مولوي تاوگوزي، ميرنوروز، شاه ويس قلي، ملامنوچهر و ملا رستم ايلامي وادبا و فضلایی دیگر. در زیر نمونه ایی از سروده های �شاويس قلي� را �متولد810 هـ.ق در كوهستان شاهوي اورامان � ذکر مي کنيم : "ئه سلمه ن جه كورد، ئه سلمه ن جه كورد بابۆم كوردنانه ن، ئه سلمه ن جه كورد" يعني اصل و نسبم کرد مي باشد و اجداد و اسلافم نیز کرد بوده اند. اين بيت شعر به زبان گوراني سروده شده است و نشانگر رواج و اهميت زبان گوراني در قرون میانین حکومت اسلامي و اهمیت ان در میان کردان مي باشد .
سه شنبه 26 فروردین 1387 - 11:46:07 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
آمار وبلاگ

17160 بازدید

2 بازدید امروز

1 بازدید دیروز

40 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements